Monday, April 27, 2009

نامه ابراهیم نیوی به وزیر ارشاد محمود احمدی نژاد: آقای صفار هرندی! افتخار نکنید که نویسندگان تان فراری اند

آقای صفار هرندی! افتخار نکنید که نویسندگان تان فراری اند

chaplin-dictator.jpg

جناب آقای صفار هرندی
وزیر محترم ارشاد اسلامی

به گفته خبرگزاری جمهوری اسلامی، معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد به استناد تبصره 8 ماده 9 قانون مطبوعات به روزنامه اعتماد تذکر شدید داده است. گفته شده است که علت دادن این اخطار به روزنامه اصلاح طلب اعتماد درج مصاحبه با من، سید ابراهیم نبوی، در صفحات ضميمه يکشنبه روزنامه اعتماد بوده است. بنا به نوشته خبرگزاری مذکور من "یک عنصر ضدانقلاب فراري"، و " يکي از هرزه نويسان" هستم که " سابقه اهانت هاي مکرر به مقدسات و مردم را در کارنامه خود" دارم.

در همین رابطه، موارد زیر را به استحضار می رسانم

اول: خبرگزاری مذکور که زیر نظر وزارت مذکور تر ارشاد فعالیت می کند، نوشته است که من " ضد انقلاب فراری" هستم، در مورد بخش اول که من " ضد انقلاب" هستم، هیچ اعتراضی ندارم، چرا که من مخالف انقلابی دیگرم و شما با زد ن این تهمت نمی توانید اتهام خودتان را پنهان کنید که ضد انقلابی هستید که به ظاهر از آن دفاع می کنید. اگر نبودید وضعیت مملکت را به این روز نمی انداختید و اجماعی از اهل اندیشه ایرانی علیه خود و اجماعی از اهل اندیشه جهانی را علیه جمهوری اسلامی برنمی انگیختید.

دیگر این که مگر اکثر دستگیر شدگان و متهمان به عنوان " انقلابی" نرم و مخملی و برانداز و ورانداز و عنکبوتی و غیره دستگیر نمی شوند؟ شما هم با انقلابیون مشکل دارید و هم با ضد انقلابیون؟ من اگر واقعا از مخالفان انقلاب 57 بودم، الآن یا مثل آقای مصباح همه کاره مملکت بودم، یا مثل آقای زاهدی که فرق انقلاب و گوجه فرنگی را نمی فهمد و تا بهمن سال 1358 هنوز اسم آیت الله خمینی را نشنیده بود، وزیر بودم و یا مثل آقای کوچک زاده مهم ترین وکیل حامی دولت از تهران تا یک سال بعد از انقلاب هنوز سردرد صبح انقلابم خوب نشده بود، و من هم لابد وکیل تهران بودم.

دوم: دیگر اینکه من از نظر آن وزارت فخیمه به عنوان " فراری" شناخته شده ام. خوشا به حال آن وزارت فرهنگ و ارشادی که من نویسنده آن کشور که نویسنده بعد از انقلابم و 47 کتابم در جمهوری اسلامی به چاپ رسیده و از همان وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز گرفته ام، از دستش فراریم! خوش به حال وزارت خانه ای که نویسنده ای را که سه بار در سه سال متوالی، از وزیر قبل از خاتمی تا وزیر عصر خاتمی به او جایزه بهترین طنزنویس مطبوعات کشور را داده اند، از کشورش فراری داده است! البته این در برابر افتخارات بزرگ تر دولت شما چیزی نیست.

دولتی که طنزنویس و نویسنده اش از آن فراری باشد، می خواهد به چه افتخار کند؟

البته بگویم که قتل این خسته به شمشیر شما تقدیر نبود، وگرنه چه کارمی خواستید بکنید که نکردید تا من و دهها چون من خانه بنشینند و قلم را غلاف کنند و ضد حکومتشان شوند؟ البته پوست ما کلفت تر از این چیزهاست. آرزوی تان را مزمزه می کنید؟ دوست داشتید ما برویم و به صف دراز کسانی بپیوندیم که منتظر سقوط جمهوری اسلامی هستند تا به سر زندگی برگردند. اما من فقط منتظر آن روز هستم که از داخل صندوق رای – نه از حمله دشمن و نه از کودتا و انواع انقلاب – شما سرنگون شوید و فقط بتوانم سرم را روی بالش خودم بگذارم بی آن که بچه هایم تنشان بلرزد.

اما نشد . نقشه تان نگرفت. عصبانیت تان از همین است. اگر صد سال دیگر هم در بلژیک بمانم که نمی مانم، باز هم ما نیستیم که می رویم. ما صاحب فرهنگ و ادب آن مرز و بومیم. صاحب آن کشور منم نه شما. تو میزت را بگیرند هیچ می شوی. من میزم را گرفته اید. خانه ام را، خیابانم را. کوچه ام را. اما چون سوژ ه طنزهایم شمائید تا ابد هستم. وقتی هم ماموریت خاکیم تمام شد باز کتاب هایم هست. مگر شما ایرج پزشکزاد را بیرون نکردید؟ مگر او را ضد انقلاب نخوانده اید؟ مگر روزگاری کمر به کشتنش راست نکردید؟ اما او در خانه هر ایرانی زنده است. من هم شاگرد مکتب اویم.

من همیشه در گوشه همه کتابخانه های ایران هستم، حتی گوشه کتابخانه اتاق خودتان. فقط در سال 1379 تعداد 140 هزار نسخه از کتابهای من در ایران منتشر شده است و یکی یکی این کتاب ها نشان می دهند که من هستم. نه چون من منم، من هستم، چون قلم حرمت دارد .

سوم: در نوشته خبرگزاری جمهوری اسلامی نوشته شده است که من یکی از " هرزه نویسان" هستم. از وزارت ارشاد می خواهم به نویسنده بی ادبی که به آن وزیر و آن حکومت و آن دولت چنین اتهامی زده است و کسی را که سه سال به عنوان بهترین طنزنویس مطبوعات ایران انتخاب شده است، به عنوان هرزه نویس نام برده، تذکر بدهد و از او بخواهد حداقل احترام متولی خودش را نگاه دارد. من که هرزه نویس باشم، تکلیف بقیه چیست؟ از ده نفر رهبران اول جمهوری اسلامی در طول این بیست سال که بر مسند قدرت بوده اند، حداقل هشت نفرشان شخصا از قلم من با احترام یاد کرده اند. تاکید می کنم که دفاع من از این نیست که چرا به قلم من اهانت می کنید؟ من از حیثیت طنز دفاع می کنم.

طنز من هرزه نیست بلکه نوشته سرکار خانم فاطمه رجبی هرزه است.دروغ گوئی و آمار دروغ دادن و مردم فریبی هرزه است. در دنیا خود و ایرانی را مسخره کردن هرزه است.

چهارم: در اطلاعیه خبرگزاری نوشته شده است که من " سابقه اهانت هاي مکرر به مقدسات و مردم را در کارنامه خود" دارم. این در حالی است که من اصولا اهل شوخی با مقدسات به معنایی که در تمام جهان و ایران مصطلح است، نیستم. چگونه است که من پانزده سال در آن کشور طنز نوشتم و دو بار هم بازداشت شدم، اما هرگز کسی اتهام توهین به مقدسات را به من نزد؟ آیا مدیر عامل صدا و سیما و نماینده مشهد در مجلس و دربان قوه قضائیه و فلان مسوول وزارت راه و ترابری جزو مقدسات کشور هستند؟ من که جز انتقاد از این افراد حرفی نزدم؟ البته می دانم که از نظر شما مخترع هاله نور و نویسنده معجزه سوم از مقدسات هستند. من به مقدسات شما هم هرگز توهین نکرده ام چون توهین را شایسته انسان نمی دانم اما نقد کرده ام تازیانه کشیده ام افشا کرده ام. گناهم همین است وگرنه اگر کمی قلم را گردانده بودم الان ... نه نمی نویسم چون این را روا ندارم که نان کس ببرم.

البته که وقتی رحیمی کارمند ریاست جمهوری و بزرگ ترین عامل تقلب در انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی [ که انتخابات استانش با آماری صد و چهل درصد جمعیت اعلام شد و کسی چنین شهامتی نکرده است در سی سال گذشته ] برای پوشاندن سیئات اعمال خود اعلام می کند پیامبر مانند آقای احمدی نژاد ظهور می کند، یا رئیس جمهور در حضور آیت الله جوادی آملی خودش را در هاله نور تعریف می کند، یا روزنامه کیهان دعای رئیس جمهور را عامل باران های اخیر می خواند، لابد شوخی با رئیس جمهور توهین به مقدسات است. البته در کشوری که مراجع دینی اش را ساده لوح و عامل دشمن می خوانند، طبیعی است که هاله نور را دور مقام اجرایی کشور بکشند که زبان در کام بماند و قلم در نیارم. من با اهل سیاست شوخی دارم و شوخی می کنم و این شیرین ترین کاری است که با آنان می شود کرد، اما وقتی خود من ادب را در حوزه دین رعایت می کنم، چه حقی دارید که به من چنین اتهامی بزنید؟ خداوند این همه زحمت می کشد تا عیب ما را بپوشاند و وزارت ارشاد این همه پول مصرف می کند تا خصلتی را که نداریم به عنوان عیب مان توی چشم ملت فروکند.

در هر حال، من، ابراهیم نبوی، که توسط همه طنزنویسان موجود و مرحوم سه دهه اخیر به عنوان یکی از طنزنویسان این دیار و از قضا طنزنویس دوران جمهوری اسلامی شناخته شده ام، به رفتار زشت و غیر اخلاقی خبرگزاری جمهوری اسلامی اعتراض دارم و خواستار برکناری مسئول این اهانت و این شیطنت هستم .

برکناری این شخص، چشم شیطان کور و گوشش کر تا دو سه ماه دیگر خود بخود خواهد افتاد، حداقل سعی کنید در این دو سه ماه عرض خود را نبرید و زحمت ما را ندارید.

سید ابراهیم نبوی
هفتم اردیبهشت 1388

Friday, April 3, 2009

مشاور محمود احمدى نژاد و مرگ يك وبلاگ نويس در زندان

پس از مرگ اميدرضا ميرصيافى، وبلاگ نويس 28 ساله در زندان اوين كه به اتهام توهين به آيت الله خمينى و خامنه اى به 2 سال و نيم حبس محكوم شده بود، در وبلاگ على اكبر جوانفكر، مشاور مطبوعاتى رييس جمهورى، محمود احمدى نژاد چندين پيام گذاشتم. در اين پيام ها نظر آقاى جوانفكر را جويا شدم كه پيشتر بيشتر پيام ها را منتشر مى كرد. اما اين بار تمام پيام هاى مربوط به اميدرضا ميرصيافى را سانسور كرد  ودر آخرين مطلب وبلاگى اش، خواستار «احیای حیثیت از دست رفته آمریکا ، اصلی ترین ماموریت اوباما» شده است! از همين جا به آقاى جوانفكر مى گويم اين جمهورى اسلامى است كه به خاطر مرگ اين وبلاگ نويس و چند زندانى سياسى ديگر بايد به دنبال حيثيت از دست رفته خود باشد.

سردار رادان : نيروى انتظامى هم صرفه جويى مى كند

سردار احمدرضا رادان، اعلام كرد طبق رهنمود هاى نوروزى مقام معظم رهبرى و فرمايشات ايشان مبنى بر اينكه سال 88 را سال «اصلاح الگوى مصرف» نامگذارى كردند، برادران ما در نيروى‌انتظامى تصميم گرفتند در مصرف «گشت هاى ارشاد» صرفه جويى به عمل آورند.  لذا در اين سال مردم حزب اللهى شاهد حضور كمتر اين گشت ها در خيابان هاى شهر ها مخصوصا در تهران خواهند بود. اما اين به آن معنا نيست كه خواهران هم در مصرف لباس و مانتو و شلوار صرفه جويى كنند واگر نه با آنها به شدت برخورد خواهد شد.البته اگر مايلند، مى توانند امتحان كنند.

شمارشگر