تهران - شبکه فارسي بي بي سي بي ترديد يکي از اصلي ترين آتش بياران آشوب هاي چند روز اخير تهران بوده است |
Sunday, June 14, 2009
پرونده سازی خبرگزاری ایرنا علیه کارکنان بی بی سی فارسی
Saturday, June 13, 2009
پرده اول نمایش انتخابات
مخالفت با حضور ناظران بین المللی برای انتخابات
مخالفت رهبری و دولتی ها و شورای نگهبان با تشکیل کمیته های صیانت از آرا
عدم تحویل تعرفه های رای به مناطقی که احتمال حمایت از موسوی بیشتر بود و همچنین در شهر های بزرگ و خارج کشور
اجرای مانور اقتدار توسط نیروی انتظامی در تهران در ساعت پنج بعد از ظهر
پیش از اتمام رای گیری ها، خبرگزاری نیمه دولتی فارس خبر از پیروزی احمدی نژاد می دهد
اعلام نتایج آرا توسط وزارت کشور هر بیست دقیقه یکبار
آرای اعلام شده با یک نسبت ثابت به نفع احمدی نژاد اعلام می شود و پیش می رود.
دقت کنید که از شیب رشد آرای احمدی به نسبت موسوی کم نمی شود، یعنی نسبت آرای احمدی به موسوی در روستاها و شهر ها یکی است!!!!!!!
Monday, June 1, 2009
منشور زندگی يا حقوق بشر، متن کامل بيانيه تازه مهدی کروبی
منشور زندگی يا حقوق بشر، متن کامل بيانيه تازه مهدی کروبی
مقدمه
برخی از اصول حقوق بشری را که در اين منشور برآن تاکيد دارم به شرح زير است:
۱- کرامت انسانی (ماده ۱ اعلاميه) نخستين و اساسی ترين حق بشری است که ريشه و بنيان ساير حقوق بوده و در بند۶اصل۲و اصل۲۲قانون اساسی بر آن تاکيد شده است. اين تاکيد برگرفته از آيه شريفه قرآن است که می فرمايد: لقد کرمنا بنی آدم.(سوره اسراء آيه ۷۰) تمام قوانين و مقررات بايد برای تحقق اين اصل باشد و چون کرامت انسان از قواعد آمره وغير قابل تخطی است هرقانون و رفتاری برخلاف آن باطل است.
Saturday, May 23, 2009
پیروزی احمدی نژاد = تایید گشت های ارشاد

از داغ ترین مباحث مطرح شدن توسط کاندیداهای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران، موضوع «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» است. طرح ارتقای امنیت اجتماعی، طرحی است که دو سال پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد آغاز به کار کرد.
«سردار رادان»، فرمانده سابق تهران، یکی از مدافعان سرسخت این طرح بود به نحوی که آشکارا از برخورد فیزیکی با زنان و جوانانی که پوشش آنان از دید اصولگرایان مناسب نبود، می پرداخت. این رویه در تضاد آشکار با نوع گفتمان مسوولان انتظامی در زمان حضور «محمدباقر قالیباف» در فرماندهی نیروی انتظامی بود. وی امروزه که کاندیداهای انتخابات، یکی نخست وزیر دوران جنگ، و دیگری یکی از روحانیون با نفوذ، به صراحت از این طرح انتقاد می کنند و وعده جمع کردن گشت های ارشاد را در صورت پیروزی در انتخابات می دهند، کمتر در رسانه ها ظاهر و از طرح امنیت اجتماعی دفاع می کند.

«محمود احمدی نژاد» نیز با علم به اینکه مخالفت او با ادامه طرح امنیت اجتماعی، به قیمت از دست دادن حامیان اصولگرایش می شود، تا کنون، نگفته است که اگر رییس جمهوری ایران شود، با ادامه این طرح چه خواهد کرد. وی همچنین می داند که اگر بخواهد با طرح امنیت اجتماعی مخالفت و نحوه فعالیت خشن گشت های ارشاد مخالفت کند، دیگر جوانان کوچکترین اعتقادی به وعده های مطرح شده از سوی او نخواهند داشت. چرا که وی یکبار، به اعتبار سخنانی که در انتخابات جریان پیشین، مطرح کرده بود، و البته به آن عمل نکرد، حمایت مردم و جوانان را بدست آورد: محمود احمدی نژاد، به صراحت در یک مصاحبه تلویزیونی گفته بود «مگر مشکل مملکت ما پوشش و مدل موی جوانان است».

Monday, April 27, 2009
نامه ابراهیم نیوی به وزیر ارشاد محمود احمدی نژاد: آقای صفار هرندی! افتخار نکنید که نویسندگان تان فراری اند
جناب آقای صفار هرندی
وزیر محترم ارشاد اسلامی
به گفته خبرگزاری جمهوری اسلامی، معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد به استناد تبصره 8 ماده 9 قانون مطبوعات به روزنامه اعتماد تذکر شدید داده است. گفته شده است که علت دادن این اخطار به روزنامه اصلاح طلب اعتماد درج مصاحبه با من، سید ابراهیم نبوی، در صفحات ضميمه يکشنبه روزنامه اعتماد بوده است. بنا به نوشته خبرگزاری مذکور من "یک عنصر ضدانقلاب فراري"، و " يکي از هرزه نويسان" هستم که " سابقه اهانت هاي مکرر به مقدسات و مردم را در کارنامه خود" دارم.
در همین رابطه، موارد زیر را به استحضار می رسانم
اول: خبرگزاری مذکور که زیر نظر وزارت مذکور تر ارشاد فعالیت می کند، نوشته است که من " ضد انقلاب فراری" هستم، در مورد بخش اول که من " ضد انقلاب" هستم، هیچ اعتراضی ندارم، چرا که من مخالف انقلابی دیگرم و شما با زد ن این تهمت نمی توانید اتهام خودتان را پنهان کنید که ضد انقلابی هستید که به ظاهر از آن دفاع می کنید. اگر نبودید وضعیت مملکت را به این روز نمی انداختید و اجماعی از اهل اندیشه ایرانی علیه خود و اجماعی از اهل اندیشه جهانی را علیه جمهوری اسلامی برنمی انگیختید.
دیگر این که مگر اکثر دستگیر شدگان و متهمان به عنوان " انقلابی" نرم و مخملی و برانداز و ورانداز و عنکبوتی و غیره دستگیر نمی شوند؟ شما هم با انقلابیون مشکل دارید و هم با ضد انقلابیون؟ من اگر واقعا از مخالفان انقلاب 57 بودم، الآن یا مثل آقای مصباح همه کاره مملکت بودم، یا مثل آقای زاهدی که فرق انقلاب و گوجه فرنگی را نمی فهمد و تا بهمن سال 1358 هنوز اسم آیت الله خمینی را نشنیده بود، وزیر بودم و یا مثل آقای کوچک زاده مهم ترین وکیل حامی دولت از تهران تا یک سال بعد از انقلاب هنوز سردرد صبح انقلابم خوب نشده بود، و من هم لابد وکیل تهران بودم.
دوم: دیگر اینکه من از نظر آن وزارت فخیمه به عنوان " فراری" شناخته شده ام. خوشا به حال آن وزارت فرهنگ و ارشادی که من نویسنده آن کشور که نویسنده بعد از انقلابم و 47 کتابم در جمهوری اسلامی به چاپ رسیده و از همان وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز گرفته ام، از دستش فراریم! خوش به حال وزارت خانه ای که نویسنده ای را که سه بار در سه سال متوالی، از وزیر قبل از خاتمی تا وزیر عصر خاتمی به او جایزه بهترین طنزنویس مطبوعات کشور را داده اند، از کشورش فراری داده است! البته این در برابر افتخارات بزرگ تر دولت شما چیزی نیست.
دولتی که طنزنویس و نویسنده اش از آن فراری باشد، می خواهد به چه افتخار کند؟
البته بگویم که قتل این خسته به شمشیر شما تقدیر نبود، وگرنه چه کارمی خواستید بکنید که نکردید تا من و دهها چون من خانه بنشینند و قلم را غلاف کنند و ضد حکومتشان شوند؟ البته پوست ما کلفت تر از این چیزهاست. آرزوی تان را مزمزه می کنید؟ دوست داشتید ما برویم و به صف دراز کسانی بپیوندیم که منتظر سقوط جمهوری اسلامی هستند تا به سر زندگی برگردند. اما من فقط منتظر آن روز هستم که از داخل صندوق رای – نه از حمله دشمن و نه از کودتا و انواع انقلاب – شما سرنگون شوید و فقط بتوانم سرم را روی بالش خودم بگذارم بی آن که بچه هایم تنشان بلرزد.
اما نشد . نقشه تان نگرفت. عصبانیت تان از همین است. اگر صد سال دیگر هم در بلژیک بمانم که نمی مانم، باز هم ما نیستیم که می رویم. ما صاحب فرهنگ و ادب آن مرز و بومیم. صاحب آن کشور منم نه شما. تو میزت را بگیرند هیچ می شوی. من میزم را گرفته اید. خانه ام را، خیابانم را. کوچه ام را. اما چون سوژ ه طنزهایم شمائید تا ابد هستم. وقتی هم ماموریت خاکیم تمام شد باز کتاب هایم هست. مگر شما ایرج پزشکزاد را بیرون نکردید؟ مگر او را ضد انقلاب نخوانده اید؟ مگر روزگاری کمر به کشتنش راست نکردید؟ اما او در خانه هر ایرانی زنده است. من هم شاگرد مکتب اویم.
من همیشه در گوشه همه کتابخانه های ایران هستم، حتی گوشه کتابخانه اتاق خودتان. فقط در سال 1379 تعداد 140 هزار نسخه از کتابهای من در ایران منتشر شده است و یکی یکی این کتاب ها نشان می دهند که من هستم. نه چون من منم، من هستم، چون قلم حرمت دارد .
سوم: در نوشته خبرگزاری جمهوری اسلامی نوشته شده است که من یکی از " هرزه نویسان" هستم. از وزارت ارشاد می خواهم به نویسنده بی ادبی که به آن وزیر و آن حکومت و آن دولت چنین اتهامی زده است و کسی را که سه سال به عنوان بهترین طنزنویس مطبوعات ایران انتخاب شده است، به عنوان هرزه نویس نام برده، تذکر بدهد و از او بخواهد حداقل احترام متولی خودش را نگاه دارد. من که هرزه نویس باشم، تکلیف بقیه چیست؟ از ده نفر رهبران اول جمهوری اسلامی در طول این بیست سال که بر مسند قدرت بوده اند، حداقل هشت نفرشان شخصا از قلم من با احترام یاد کرده اند. تاکید می کنم که دفاع من از این نیست که چرا به قلم من اهانت می کنید؟ من از حیثیت طنز دفاع می کنم.
طنز من هرزه نیست بلکه نوشته سرکار خانم فاطمه رجبی هرزه است.دروغ گوئی و آمار دروغ دادن و مردم فریبی هرزه است. در دنیا خود و ایرانی را مسخره کردن هرزه است.
چهارم: در اطلاعیه خبرگزاری نوشته شده است که من " سابقه اهانت هاي مکرر به مقدسات و مردم را در کارنامه خود" دارم. این در حالی است که من اصولا اهل شوخی با مقدسات به معنایی که در تمام جهان و ایران مصطلح است، نیستم. چگونه است که من پانزده سال در آن کشور طنز نوشتم و دو بار هم بازداشت شدم، اما هرگز کسی اتهام توهین به مقدسات را به من نزد؟ آیا مدیر عامل صدا و سیما و نماینده مشهد در مجلس و دربان قوه قضائیه و فلان مسوول وزارت راه و ترابری جزو مقدسات کشور هستند؟ من که جز انتقاد از این افراد حرفی نزدم؟ البته می دانم که از نظر شما مخترع هاله نور و نویسنده معجزه سوم از مقدسات هستند. من به مقدسات شما هم هرگز توهین نکرده ام چون توهین را شایسته انسان نمی دانم اما نقد کرده ام تازیانه کشیده ام افشا کرده ام. گناهم همین است وگرنه اگر کمی قلم را گردانده بودم الان ... نه نمی نویسم چون این را روا ندارم که نان کس ببرم.
البته که وقتی رحیمی کارمند ریاست جمهوری و بزرگ ترین عامل تقلب در انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی [ که انتخابات استانش با آماری صد و چهل درصد جمعیت اعلام شد و کسی چنین شهامتی نکرده است در سی سال گذشته ] برای پوشاندن سیئات اعمال خود اعلام می کند پیامبر مانند آقای احمدی نژاد ظهور می کند، یا رئیس جمهور در حضور آیت الله جوادی آملی خودش را در هاله نور تعریف می کند، یا روزنامه کیهان دعای رئیس جمهور را عامل باران های اخیر می خواند، لابد شوخی با رئیس جمهور توهین به مقدسات است. البته در کشوری که مراجع دینی اش را ساده لوح و عامل دشمن می خوانند، طبیعی است که هاله نور را دور مقام اجرایی کشور بکشند که زبان در کام بماند و قلم در نیارم. من با اهل سیاست شوخی دارم و شوخی می کنم و این شیرین ترین کاری است که با آنان می شود کرد، اما وقتی خود من ادب را در حوزه دین رعایت می کنم، چه حقی دارید که به من چنین اتهامی بزنید؟ خداوند این همه زحمت می کشد تا عیب ما را بپوشاند و وزارت ارشاد این همه پول مصرف می کند تا خصلتی را که نداریم به عنوان عیب مان توی چشم ملت فروکند.
در هر حال، من، ابراهیم نبوی، که توسط همه طنزنویسان موجود و مرحوم سه دهه اخیر به عنوان یکی از طنزنویسان این دیار و از قضا طنزنویس دوران جمهوری اسلامی شناخته شده ام، به رفتار زشت و غیر اخلاقی خبرگزاری جمهوری اسلامی اعتراض دارم و خواستار برکناری مسئول این اهانت و این شیطنت هستم .
برکناری این شخص، چشم شیطان کور و گوشش کر تا دو سه ماه دیگر خود بخود خواهد افتاد، حداقل سعی کنید در این دو سه ماه عرض خود را نبرید و زحمت ما را ندارید.
سید ابراهیم نبوی
هفتم اردیبهشت 1388
Friday, April 3, 2009
مشاور محمود احمدى نژاد و مرگ يك وبلاگ نويس در زندان
پس از مرگ اميدرضا ميرصيافى، وبلاگ نويس 28 ساله در زندان اوين كه به اتهام توهين به آيت الله خمينى و خامنه اى به 2 سال و نيم حبس محكوم شده بود، در وبلاگ على اكبر جوانفكر، مشاور مطبوعاتى رييس جمهورى، محمود احمدى نژاد چندين پيام گذاشتم. در اين پيام ها نظر آقاى جوانفكر را جويا شدم كه پيشتر بيشتر پيام ها را منتشر مى كرد. اما اين بار تمام پيام هاى مربوط به اميدرضا ميرصيافى را سانسور كرد ودر آخرين مطلب وبلاگى اش، خواستار «احیای حیثیت از دست رفته آمریکا ، اصلی ترین ماموریت اوباما» شده است! از همين جا به آقاى جوانفكر مى گويم اين جمهورى اسلامى است كه به خاطر مرگ اين وبلاگ نويس و چند زندانى سياسى ديگر بايد به دنبال حيثيت از دست رفته خود باشد.
سردار رادان : نيروى انتظامى هم صرفه جويى مى كند
سردار احمدرضا رادان، اعلام كرد طبق رهنمود هاى نوروزى مقام معظم رهبرى و فرمايشات ايشان مبنى بر اينكه سال 88 را سال «اصلاح الگوى مصرف» نامگذارى كردند، برادران ما در نيروىانتظامى تصميم گرفتند در مصرف «گشت هاى ارشاد» صرفه جويى به عمل آورند. لذا در اين سال مردم حزب اللهى شاهد حضور كمتر اين گشت ها در خيابان هاى شهر ها مخصوصا در تهران خواهند بود. اما اين به آن معنا نيست كه خواهران هم در مصرف لباس و مانتو و شلوار صرفه جويى كنند واگر نه با آنها به شدت برخورد خواهد شد.البته اگر مايلند، مى توانند امتحان كنند.
Thursday, March 19, 2009
سانسور حقوق بشرى در بى بى سى
اين براى بار چندم است كه شبكه خبرى بى بى سى فارسى اخبار مربوط به حقوق بشر در ايران را لوث و يا سانسور مى كند و از اين حيث وى او اى - صداى آمريكا - همچنان مرجع است
Sunday, March 15, 2009
علاقه شديد خامنه اى به قطار و راه آهن و چند نكته


در زير سخنانى است كه آقاىخامنه اى در رابطه با قطارگفته اند
1- «قطار پيشرفت كشور به سرعت در حركت است اگرچه برخى احساس نمى كنند».
در زمان طاغوت، ايشان سفرى با قطار داشتند، به من فرمود: چون «توقف كامل قطار سبب قضا شدن نماز مىشد»، من از پنجره قطار بيرون پريدم تا نمازم قضا نشود. (نسل كوثر صفحه 91)
پرسشهايى كه مطرح مىشود:
1- آقاى خامنه اى علاقه شديدى به قطار دارند. آيا اين يك دليل فرويدى دارد؟
2- آيا وقتى خامنه اى مى گويد سرعت قطار را برخى حس نمى كنند، اين نشان از آن دارد كه خود به خوبى سرعت آن را حس مى كند؟
3- ايشون يك جا مى گويند از قطار به خاطر كثيف بودن آن مى پرند بيرون، اما قرائتى مى گويد ايشون به خاطر اين پريد بيرون چون اگر قطار مى ايستاد، نمازش قضا مى شد. اينجا چند پرسش مطرح مى شود:
الف) آيا خامنه اى دروغ مى گويد يا قرائتى يا هردو؟
ب) آيا خامنه اى دو بار از قطار پريدن بيرون؟
ج) اگر طبق گفته آقاى خامنه اى در نزديكى ايستگاه پريد از قطار بيرون، خوب چرا صبر نكرد به ايستگاه برسد و اگر قطار تازه حركت كرده بود، چرا صبر نكرد نمازش را بخواند بعدا با قطار بعدى حركت كند؟
د) آيا خامنه اى اگر در هواپيما بود از آن هم در نزديكى فرودگاه به پايين مى پريد؟
و) آيا به خاطر اينكه سرعت قطار سنجشون خوب كار مى كنه زود فهميد كه چه زمانى از قطار مى تواند به پايين بپرد؟
4) دليل اينكه خامنه اى مىگويد به جاى هواپيما بايد قطار را انتخاب كرد، آيا به اين خاطر است كه ايشون باز تمايل به پريدن از آن دارند؟
5) دستورى كه خامنه اى براي ساخت مسجد در ايستگاه هاى قطار داده است، به چه خاطرى است؟ براى اينكه همه نزديك ايستگاه براى اداى نماز پس از حركت قطار از ايستگاه يا نرسيده به ايستگاه از قطار به پايين بپرند؟
Sunday, March 8, 2009
نظر آيت الله خامنه اى درباره چهارشنبه سورى چيست؟
س: نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چيست؟
ج) علاوه بر آنکه هيچ مبناى شرعى ندارد مستلزم ضرر و فساد زيادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود
Saturday, January 10, 2009
سخنان حسين درخشان پيش ازترك خاك كانادا به مقصد ايران خطاب به يكي از خوانندگان وبلاگش: وجود روزنامه كارگزاران و شهروند امروز نشان از آزادي بيان هست

Friday, December 19, 2008
نقض حقوق بشر در ايران و صربستان
صربستان، كشوري است كه بسياري از مردمانش در زماني كه يوگوسلاوي كشور واحدي بود، دست به كشتار جمعي مسلمانان بوسني و هرزگوين زد. فيلم هاي اين جنايات نيز از تلويزيون جمهوري اسلامي بارها پخش مي شد. جمهوري اسلامي كه خود را هر لحظه و در هر كجا منافع مسلمان را در نظر مي گيرد و حاضر است منافع ملي را فداي منافع ديگر ملل كند، دست به ارسال سلاح و تجهيزات براي اهالي بوسني و هرزگوين زد. پس از برقراري صلح نيز پول نفت ملت ايران و مردم جنگزده خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و بسياري از شهر هاي ديگر ايران و به بوسني برد و در آنجا همانند لبنان بنياد شهيد تاسيس كرد و به دانشجويان بوسني بورس تحصيلي داد تا در قم و تهران به دانشگاه و حوزه روند و خيلي كارهاي ديگر.
روز هجدهم دسامبر، مجمع عمومي سازمان ملل متحد بر اساس گزارشي كه بان كي مون، دبير كل سازمان ملل متحد درباره وضعيت حقوق بشر در ايران تهيه كرده بود، با صدور قطعنامه اي جمهوري اسلامي را به خاطر نقض گسترده حقوق بشر محكوم كرد و از ادامه نقض حقوق بشر در ايران توسط حكومت آخوندي ابراز نگراني عميق كرد. اين قطعنامه با 69 راي موافق در مقابل54 راي مخالف به تصويب رسيد
در بين 69 كشوري كه اعلام كرده اند ايران حقوق بشر را نقض مي كند، نام كشور «بوسني و هرزگوين» به چشم مي خورد و در بين 54 كشوري كه اعلام كرده اند جمهوري اسلامي ناقض حقوق بشر نيست، نام «صربستان» به چشم مي خورد.
اين هم از بركات اين نظام است كه ناقضان ديروز حقوق بشر را (به خاطر نزديكي فكري) تبديل به دوست خود كرده است در و دوستان خود را پس از آن همه سرمايه گذاري اينگونه از دست مي دهد.
Wednesday, December 10, 2008
حسين درخشان، قرباني دعواي علي كردان و حاميانش در ايرنا با احمد توكلي در الف
حسين درخشان شايد قرباني دعواي علي كردان و حاميانش در دولت، و احمد توكلي شده باشد. اگر به خاطر داشته باشيد، اين سايت الف بود كه براي اولين بار بطور گسترده درباره جعلي بودن مدرك علي كردان نوشت. خود حسين درخشان هم نظراتي در مخالفت با وزارت علي كردان داشت.
چندي قبل از انتشارخبر دستگيري حسين درخشان، سايت الف يك مقاله يا هرچيزي به نقل از حسين درخشان مي نويسد، سپس خبرگزاري ايرنا كه امروزه دست كيهاني ها و فرد ديگري به نام «ياسر مرادي»، روزنامه نگار سابق همشهري، خورشيد، و نهاد رياست جمهوري، افتاده كه خبرگزاري رسمي دولت را در حد يك رجانيوز پايين آورده اند، در ستون زمزمه كه همان كاركرد ستون اخبار ويژه روزنامه كيهان را دارد، عليه سايت الف مي نويسد كه الف در اقدامي تامل بر انگيز نوشته اي از حسين درخشان، را تيتر نخست خود انتخاب كرد و حسين درخشان را دوست اسراييل معرفي كرد. جدا از مسخرگي اين خبر ايرنا كه به قصد حالگيري بوده، (تصور كنيد رويترز هم چنين كاري مي كرد) اين اقدام بازداشت حسين درخشان را در پي داشت.
Tuesday, October 28, 2008
حذف ناشيانه خبر ارسال سلاح به تروريست هاي منطقه از سوي خبرگزاري دولتي برنا

Friday, October 24, 2008
افزايش اخبار جعلي خبرگزاري فارس
خبرفارسی: خبرگزاری فارس امروز خبر اقدام مسافری مست در هواپیما كه در حالت مستی گفت می خواهد هواپیمایی روسی را برباید را با تیتر اشتباه « یك فروند هواپیمای مسافربری روسیه ربوده شد» و در قالب خبر فوری بر روی تلكس خبری خود گذاشت. اين هواپيما هيچگاه ربوده نشد اما خبرگزاری فارس به جای جبران این اشتباه خود 45 دقیقه بعد خبری دیگر را با تیتر «رباینده هواپیمای مسافربری روسیه دستگیر شد» در تلكس خبری و در صفحه اول سایت خود قرار داد.
گفتنی است شبكه خبری سی.بی.اس در این باره اعلام كرد مردی كه قصد ربودن هواپیما را داشته، دارای سابقه روانی بوده و با فریاد الله و اكبر خواستار تغییر مسیر هواپیما از بندر سوچی به وین بوده است. برخی رسانه های دیگر از جمله خبرگزاری اینترفكس گزارش كردند كه وی مست بوده و توسط شماری از مسافران مهار شد.
خبرگزاری فارس در هفته های گذشته نیز خبر جعلی فرود اجباری یك هواپیمای نظامی آمریكایی در ایران را منتشر كرد كه به جای اذعان به اشتباه خود، دست به انتشار اخبار متناقض دیگری زد.
Saturday, October 4, 2008
تبريك كيهان به روزنامه خورشيد پس از شهوت ران خواندن خبرنگارانش

گفته می شود اختلاف شخصی یكی از خبرنگاران روزنامه كیهان با پژمان راهبر، موجب انتشار مطلب انتقادی كیهان بوده است.
كیهان در 19 شهریور 1387
«اصلاح طلبان تندرو» در روزنامه حامی «اصول گرایان» چه می كنند؟! «خورشید» برای چه كسانی می درخشد؟!
برخی از مسئولان تیم رسانه ای انتشار «نشریات زرد» و «اصلاح طلب» كه با روزنامه های توقیف شده مانند «شرق» و «آفتاب امروز» همكاری داشتند و انتشار یك دوره از هفته نامه توقیف شده «تماشاگران» و ماهنامه «نسیم هراز» را در كارنامه خود دارند و به «باج گیران مطبوعاتی» شهرت یافته اند، سر از روزنامه دولتی و جدیدالتاسیس «خورشید» درآوردند!!!
یكی از مسئولان این تیم كه بنابر نوشته هایش، به سبب ایرانی بودن احساس حقارت می كند، اكنون در سمت دبیر سرویس اجتماعی روزنامه «خورشید» مشغول به كار است. وی در هنگام تبلیغات دور دوم نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به دستور عناصر تندروی اصلاح طلبان و با صدور بیانیه های عمومی، علیه كاندیدای اصول گرایان تجمعات و تبلیغات بسیاری را به راه انداخت.
حضور خبرنگاران و روزنامه نگاران دارای هویت و شناسنامه مشخص جریان اصلاح طلبی افراطی در برخی از بخش های روزنامه «خورشید» در حالی است كه این روزنامه با بودجه دولتی، توسط سازمان تامین اجتماعی و موسسه فرهنگی «آتیه» منتشر می شود و خود را رسانه حامی دكتر احمدی نژاد و دولت اصول گرا معرفی می كند!
روزنامه «خورشید» رویكرد اجتماعی را به مثابه اصلی ترین هدفگذاری رسانه ای خود برگزیده است و شگفت آور اینكه دبیر سرویس اجتماعی و برخی از همكاران این روزنامه از سال های آغازین اصلاحات در روزنامه های زنجیره ای فعال بودند و سپس براساس تئوری های رسانه های سكولار، با ورود به «نشریات زرد» رویكرد ترویج ستاره های فاسد هنری و سینمایی، نشر خاطرات زندگی خصوصی هنرپیشه ها، ورزشكاران و... را پی گرفتند.
«پژمان راهبر» مسئول سرویس اجتماعی روزنامه «خورشید» كار خود را با هفته نامه های مبتذل آغاز كرد. وی همواره در نشریات اصلاح طلب و روزنامه های زنجیره ای مانند «آفتاب امروز»، «حیات نو»، «شرق» و... حضور داشته و اكنون نیز در جلسات دفتر مركزی «حزب مشاركت ایران» حضور می یابد. «پژمان راهبر» بعدها به واسطه حمایت مدیران رسانه ای اصلاح طلب پله های ترقی را بالا رفت و به سردبیری یك روزنامه ورزشی رسید.
«راهبر» مدتی هفته نامه توقیف شده «تماشاگران» را اداره می كرد كه این نشریه در دوره مدیریت وی یكی از مستهجن ترین نشریات پس از انقلاب اسلامی است. پس از توقیف «تماشاگران»، وی سردبیری نشریه «نسیم هراز» را برعهده گرفت و در آن با استفاده ابزاری از تصاویر زنان و بازیگران زن سینما، به رواج فحشای زیرپوستی رسانه ای دست زد كه مستندات آن در روزنامه «كیهان» موجود است.
«پژمان راهبر» (مدیر فعلی سرویس اجتماعی روزنامه خورشید) در دور دوم انتخابات سوم تیر 1384، بیانیه ای را در كنار چهره هایی چون «مصطفی تاج زاده»، «محمد عطریانفر»، «عمادالدین باقی»، «فاطمه حقیقت جو»، «مراد فرهادپور» (نویسنده لائیك) و... صادر كرد و در آن بیانیه از مردم خواستند تا با حضور در میادین شهرها مانع پیروزی دكتر احمدی نژاد شوند! براساس همین بیانیه، «پژمان راهبر» در ساعت 6 روز اول تیرماه 1384 در كنار محمد قوچانی، سعید لیلاز، سیامك رحمانی و... در میدان ولی عصر تهران تجمعی را به حمایت از كاندیدای رقیب دكتر احمدی نژاد به راه انداخت.
دبیر سرویس اجتماعی روزنامه خورشید كه هم اكنون نیز با «حزب مشاركت ایران» در تعامل است، به گزارش خبرگزاری های رسمی كشور، در روز 12 شهریور 1387، وی در نشست دفتر مركزی این حزب حضور یافت و در جلسه ای دو ساعته با حضور «محسن صفایی فراهانی» (از عناصر تندروی مشاركت) و سیامك رحمانی (یكی از همراهان وی در تجمع 1 تیر 84) شركت كرد.
گفتنی است برای چنین روزنامه نگارانی، «هدف» و «عقیده» اصالت ندارد. آنان نه به «اصلاح طلبان» اعتقاد دارند و نه به «اصول گرایان»، چرا كه برای این جماعت، اصالت در سود، ثروت، لذت، شهوت و شهرت است. هر جا كه فرصتی مهیا باشد، زمینه اقتصادی ای فراهم باشد و قدرت حاكم یا كارفرمای سرمایه دار به اینان چراغ سبز نشان دهد، سر و كله شان پیدا می شود.
حتی در عالم حرفه ای، این روزنامه نگاران در میان همكاران خود مطرودند، چرا كه تحلیل ها و گزارش هایشان، دارای اعتبار نیست. این روزنامه نگاران، برای پیوند با قدرت های اقتصادی، مدام معیارها و اعتقادات فكری خود را تغییر می دهند و از همه ارزش های حرفه ای شان عدول می كنند تا خود را با كارفرمایشان تطبیق دهند. این عدول مدام از معیارهای حرفه ای و استاندارد برای تطبیق با صاحبان رسانه، نهایتاً به بی اعتباری این جنس از روزنامه نگاران می انجامد.
بنابراین، استفاده از این «تیم»، نه توجیه ایدئولوژیك و ارزشی دارد و نه توجیه حرفه ای و كاربردی. چرا كه اینان اولاً كمترین نسبتی با آرمان های انقلاب ندارند و از این حیث حضورشان در رسانه ای كه با بودجه بیت المال اداره می شود، سخت قابل پرسش و تأمل است. از دیگر سو، این «تیم» اعتبار حرفه ای در عالم رسانه نیز ندارد، چرا كه اینان مدام از معیارهای حرفه ای خود به نفع دستمزدهای كلان از سوی هر كسی، عدول می كنند و به هیچ شاخص و استانداردی در نوشتارهای خود پایبند نیستند.
جالب است كه آقای راهبر این روزها با حضور در برنامه شبكه یك سیمای صبحگاهی نیز همه روزه به عنوان كارشناس ورزشی افاضاتی می فرمایند!
حضور چنین عناصری، تنها به سرویس اجتماعی روزنامه «خورشید» محدود نمی گردد. برخی از اعضاء كمپین زنانه «یك میلیون امضاء»(!) و فمینیست های دوآتشه كه سابقه زندان و پیگرد قضایی دارند نیز در زمره همكاران این روزنامه بودند.
در این میان، البته سخنی با وزیر محترم رفاه در میان است، چرا كه روزنامه «خورشید» با بهره از منابع مادی «سازمان تامین اجتماعی» منتشر می گردد و هزینه های سنگینی را بر دولت تحمیل كرده كه میزان آن در «كیهان» موجود است.
وزیر محترم رفاه كه خود از شخصیت های دلسوخته اند حتما می دانند فعالیت رسانه ای و كار فرهنگی آن هم در جمهوری اسلامی ایران كه آرمان های متعالی اسلامی بر آن حاكم است و مورد تقاضای مخاطبان است، فعالیتی تخصصی به شمار می رود كه نشانی از آن در حوزه مدیریت روزنامه «خورشید» به چشم نمی خورد.
وزارت رفاه باید به این پرسش پاسخ دهد كه چرا بودجه بیت المال را در این دوره حساس اقتصادی خرج روزنامه ای كرده است كه برخی كاركنان و مدیران تحریریه آن نسبتی با این مردم و انقلاب ندارند؟! چرا پول مردم را نه فقط هدر می دهید، بلكه علیه همین مردم نیز به كار می گیرید؟ در حالی كه وظیفه شما انتشار روزنامه نیست. چه منطقی مجوز آن را به مجموعه تحت مسئولیت شما می دهد؟! كه برای انتشار روزنامه ای چون «خورشید» كه این مقاله یك سكانس از عملكرد آن است، میلیاردها تومان خرج كنند و آن را هم به پای «دفاع از اصولگرایی» و «دولت اصولگرا» بنویسند؟!
كیهان در 14 مهر 1387
خورشید رسماً به جرگه مطبوعات پیوست
روزنامه «خورشید» رسماً از دیروز به جرگه مطبوعات پیوست.
نخستین شماره این روزنامه اجتماعی اقتصادی و فرهنگی در شرایطی صبح دیروز روی پیشخوان روزنامه فروشی ها قرار گرفت كه پیش از آن 17 پیش شماره از خورشید به طور غیرمستمر منتشر شده بود.
خورشید كه به صاحب امتیازی سازمان تأمین اجتماعی در 24 صفحه تمام رنگی منتشر شده 8 صفحه آن از جنس كاغذ گلاسه و دارای صفحات سیاست، جامعه، شهر، حادثه، گزارش، تلویزیون و سرگرمی، دیپلماسی، سلامت، ورزش ایران و جهان، اقتصاد و بورس و... است.
«خورشید طلوع كرد» تیتر یك نخستین شماره روزنامه خورشید است كه ساختار و قالب بندی صفحه نخست آن كمی متفاوت تر از سایر روزنامه های سراسری كشور بوده و در نیم صفحه پایین آن نیز در اقدامی نوین، عناوین صفحات جامعه، ورزش، اقتصاد و فرهنگ به همراه تصویر كوچكی از هر صفحه به نمایش درآمده است.
این شماره روزنامه خورشید با سرمقاله ای به قلم حسینعلی ضیایی مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی با عنوان «خورشید در خدمت توسعه فرهنگی تأمین اجتماعی» منتشر شده كه در بخشی از آن آمده است: این روزنامه در چارچوب برنامه های نوسازی سازمان تأمین اجتماعی و به منظور بالا بردن سطح دانش و آگاهی آحاد مردم به صورت عام و بیمه شدگان، كارفرمایان و مستمری بگیران به صورت خاص از وظایف، خدمات و آشنایی بیشتر آنها با حقوق حقه خویش در گستره كشور منتشر می شود.
نخستین شماره خورشید همچنین دارای یك ویژه نامه حاوی مطالب 17 پیش شماره قبلی و یك ضمیمه 16 صفحه ای اقتصادی است. كیهان ورود «خورشید» به صحنه مطبوعات كشور را به همكاران خود در آن روزنامه تبریك می گوید و برای آنها آرزوی توفیق دارد.